نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار |
|
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار |
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن |
|
که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار |
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر |
|
کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار |
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم |
|
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار |
چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست |
|
گلبن از غنچهٔ سیراب بود، چون لب یار |
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز |
|
بوسه دهای گل نورسته، که عید است و بهار |
گل و بلبل، همه در بوس و کنارند ز عشق |
|
گل من، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار |
گر دل خلق بود خوش، که بهار آمد و گل |
|
نو بهار منی ای لاله رخ گل رخسار |
خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید |
|
جای عیدی، تو به من بوسه دهای لاله عذار
|