برق عشق
پنج شنبه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 2:2 :: نويسنده : kltd and m3
کاش بر ساحل رودی خاموش ، عطر مرموز گیاهی بودم فروغ فرخ زاد
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده : kltd and m3
ای خدا کاشکی برای آدمات دل بی رنگ و ریا ساخته بودی کاشکی جای غضب و کینه ی دل دل پر مهر و وفا ساخته بودی
دیگه قلب آدما از آهنه کارشون ریا و تهمت زدنه
آدما از همه چی دل بریدن جای روز به سنت شب رسیدن وای از این سنت بی جا وای از این رنگ و ریا وای از این قلب دو رنگ و دل ســنــگ آدمـــا
دیگه قلب آدما از آهنه کارشون ریا و تهمت زدنه
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : kltd and m3
![]() سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : kltd and m3
با چشات میخندی اما تو دلت یه چیز دیگس ،بهم میگی عزیزم و حیف ، تو دلت عزیز دیگس ! برای خواندن ادامه شعر و دانلود آهنگ به ادامه مطلب بروید. ادامه مطلب ... دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : kltd and m3
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : kltd and m3
سکوتم را نکن باور
من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
من آن خرمن
من آن انبار باروتم
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر
بزن باران بهاری کن فضا را بزن باران و تر کن قصه ها را
بزن باران که از عهد اساطیر
کسی خواب زمین را کرده تعبیر
برای خواندن ادامه ی شعر و دیدن بقیه ی عکس ها به ادامه مطلب بروید. ادامه مطلب ... دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:41 :: نويسنده : kltd and m3
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:37 :: نويسنده : kltd and m3
گـلـه مـیـکـرد زِ مـجـنـون لـیـلـی کـه شـده رابـطـه مـان ایـمـیـلـی دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:34 :: نويسنده : kltd and m3
کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو به رستم چنین گفت اون جومونگ! ندارم ز امثال تو هیچ باک رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت: منم مرد مردان ایران زمین جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت: تو را هیچ کس بین ایرانیان در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد: چنین گفت رستم به این مرد جنگ بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد: جومونگ آمد از پشت تل سیاه و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید: و این شد که رستم سخن تازه کرد و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:28 :: نويسنده : kltd and m3
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:23 :: نويسنده : kltd and m3
خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:21 :: نويسنده : kltd and m3
نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 18:58 :: نويسنده : kltd and m3
مگسی را کشتم!
نه به این جرم که حیوان پلیدی است،بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید،به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد؛مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم!
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : kltd and m3
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم مجنونم و دل را به چشمان تو بستم هشیار شدم آخر از دام تو جستم مجنونم و مستم عاشقم و خستم
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : kltd and m3
از چی بگم؟؟؟ به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ...
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : kltd and m3
به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش .. برای زندگی با تو پر از شوقم ! پر از خواهش .. به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی .. واسه تسکینه قلبی که براش عادت شده سختی .. به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا .. که بازم میشه عاشق شد تو این بی رحمی دنیا .. به لبخند تو محتاجم که تنها دلخوشیم باشه .. بذار دنیای بی روحم به لبخند تو زیبا شه .. به تو محتاجم و باید پناه هق هقم باشی .. همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی
آخرین مطالب
پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |