برق عشق
دو شنبه 29 اسفند 1386برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : kltd and m3
شاکرانه سپاس باد آن خدای مهربان را که زمین و زمان و گردش فصول را اینگونه زیبا آفرید. بهار آغاز می شود، به زیبایی پرواز یک کبوتر، به لطافت باز شدن غنچه های گل سرخ و به امید حضور هر آنچه برکت و نعمت است و اینک نسیم سرمست بهار، سبکبال، معطر و خندان به این سو و آن سو دامن می کشد و به شما دوستان همیشگی و همه آنانی که دوستشان داریم سلام میکند، عشق دلهای پاک را نثار همنوعان میکند و آنگاه در نهایت محبت و سرافرازی سرود نیایش دل را چنین میخواند:
یا مقلب القلوب والابصار
-....................................................................................................................................................
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : kltd and m3
بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 19:33 :: نويسنده : kltd and m3
سرگذشت من ، سرگذشتی بود که اشتباها از{ سر }من{ گذشته} بود...... جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 12:20 :: نويسنده : kltd and m3
خوش خرامان میروی، ای جان جان بی من مرو، ای حیات دوستان، در بوستان بی من مرو ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب، ای زمین بی من مروی و ای زمان بی من مرو ای عیان بی من مدان و ای زبان بی من مخوان، ای نظر بی من مبین و ای روان بی من مرو … برای خواندن متن کل البوم و دانلود البوم به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب ... پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : kltd and m3
پروین اعتصامی چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : kltd and m3
شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم در آن یک شب خدایا من عجایب کارها کردم جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم کشیدم بر زمین از عرش ، دنیادار سابق را سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم خدا را بنده ی خود کرده خود گشتم خدای او خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم میان آب شستم سهر به سهر برنامه ی پیشین هر آنچیزی که از اول بود نابود و فنا کردم نمودم هم بهشت و هم جهنم هر دو را معدوم کشیدم پیش نقد و نسیه ، بازی را رها کردم نماز و روزه را تعطیل کردم ، کعبه را بستم وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم نکردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم شدم خود عهده دار پیشوایی در همه عالم به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال نه کس را مفتخور و هرزه و لات و گدا کردم نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم ندادم فرصت مردم فریبی بر عبا پوشان نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم بجای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم مقدر داشتم خالی ز منت ، رزق مردم را نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد به مشتی بندگان آبرومند اکتفا کردم هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم بجای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم دگر قانون استثمار را زیر پا کردم رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت نه جمعی را به درد بینوایی مبتلا کردم نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم نه بر یک آبرومندی دو صد ظلم و جفا کردم نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم بجای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت گره از کارهای مردم غمدیده وا کردم بجای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول نکردم خلق شیطان را عجب کاری بجا کردم چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد نشستم کار انتها را ابتدا کردم نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم خلاصه هر چه کردم خدمت و مهر و صفا کردم ز من سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن چو از خود بی خود بودم ندانستم چه ها کردم سحر چون گشت از مستی شدم هشیار خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم شدم بار دیگر یک بنده ی درگاه او گفتم : خداوندا نفهمیدم خطا کردم ... دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : kltd and m3
چرا مردم قفس را آفریدند ؟ قیصر امین پور
چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : kltd and m3
می شود گرد صاحبان نبوغ موقع انتخاب رشته شلوغ یک طرف عمّه و عمو و پدر یک طرف خانواده ی مادر دور هم جمع می شوند آنی تا بدانند درس می خوانی که عیار تو را حساب کنند رشته ای تاپ انتخاب کنند رشته ای با جلال و فرّ و شکوه رشته ای باب طبع هر دو گروه چون به هوش تو کرده اند وثوق: دکتری و مهندسی و حقوق غافل از این که جبر راهش نیست هیچ کس جای دلبخواهش نیست دیده ام بار ها که درمانده است شاعری که مهندسی خوانده است یا نوازنده ای که حفّار است مجری رادیو که نجّار است ای بسا بوده شاعر طناز که شده کارمند شرکت گاز وی بسا خوش نویس یا نقّاش که شده در محله ای کفّاش یا وکیل و مهندس و دکتر شده طرّاح صحنه یا اکتور کاش فرصت به بچه ها بدهیم به هنر ارزش و بها بدهیم گرچه در چشم تان هنر خوار است هرکسی مستعد یک کار است مثلاً دختری که در ایلام شده دکتر به خواهش اقوام جای آنکه بلای جان بشود می شده خالق رمان بشود یا جوانی مهندس عمران که حذر دارد از گچ و سیمان عوض آنکه برج ساز شود می توانسته نی نواز شود غم نخور فعله یا که فرّاشی این مهم است، بهترین باشی سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 10:20 :: نويسنده : kltd and m3
دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را . . . به ميهماني گلهاي باغ مي آورد
و گيسوان بلندش را به بادها مي داد
و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد
دلم براي کسي تنگ است
که چشمهاي قشنگش را
به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت
و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند
دلم براي کسي تنگ است
که همچو کودک معصومي
دلش براي دلم مي سوخت
و مهرباني را نثار من مي کرد
دلم براي کسي تنگ است
که تا شمال ترين شمال با من رفت
و در جنوب ترين جنوب با من بود
کسي که بي من ماند
کسي که با من نيست
کسي که . . .
- دگر کافي ست.
دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده : kltd and m3
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق ديوانه كه بودم در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد عطر صد خاطره پيچيد این شعر رو حتما خوندید اما چون من خودم دوست دارم و میخوام یاد فریدون مشیری زنده بشه دو باره می نویسم یاد فریدون مشیری گرامی
برای خواندن ادامه شعر به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب ... دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : kltd and m3
برای دلم گاهی مادری مهربان میشوم دست بر سرش میکشم و میگویم:غصه نخور میگذرد گاهی پدری مهربان میشوم،خشمگین میگویم:بس کن دیگر بزرگ شدی گاهی هم دوستی میشوم مهربان،دستش را میگیرم و میبرم به باغ رویا... دلم دیگر از دستم خسته شده....
بر گرفته از وبلاگ همه جا همین جاست دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, :: 15:48 :: نويسنده : kltd and m3
سرگذشت من ، سرگذشتی بود که اشتباها از{ سر }من{ گذشته} بود...... یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 9:21 :: نويسنده : kltd and m3
پيش از اينها فکر مي کردم که خدا خانه اي دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتي از الماس خشتي از طلا پايه هاي برجش از عاج و بلور بر سر تختي نشسته با غرور ماه برف کوچمي از تاج او هر ستاره، پولکي از تاج او بقیه شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ... یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 9:14 :: نويسنده : kltd and m3
زیر پل ها زندگی ما گذشت روزهای ساده دنیا گذشت غنچه های زودرس بودیم ما کودکی در کودکی ما گذشت بقیه شعر در ادامه مطبادامه مطلب ... یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : kltd and m3
خداوندا برای خواندن شعر بصورت کامل به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب ... شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : kltd and m3
دهقان پیر با ناله می گفت:ارباب!آخر درد من یکی دوتا نیست شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : kltd and m3
ای کسانی که در این کشمکش عید سعید سر خوش و می زده با روی سپید غرق در شوکت و در مکنت و بد مستی پول ادامه مطلب ... شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 10:55 :: نويسنده : kltd and m3
یاد دارم یک غروب سرد سرد
ادامه مطلب ... جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 22:49 :: نويسنده : kltd and m3
دانلود موزیک ویدیوی تصنیف هوای گریه باصدای همایون شجریان بس که جفا ز خار و گل
برای دانلود به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب ... جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده : kltd and m3
گاهی٬ همان هنگام که
خود را در اوج افلاک می پنداری و از خوشبخت بودن سخن می گویی درست همان دم سقوط میکنی...سقوطی آزاد و بی مانع!!! وشاید مفهوم آن چنین است: مرز میان خوشبختی و تیره روزی یا به عبارت ساده تر مرز میان سیاه و سپید باریک است... باریک تر از مو! و ای کاش میشد زندگی را خاکستری دید...! ![]() ![]()
پنج شنبه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 2:2 :: نويسنده : kltd and m3
کاش بر ساحل رودی خاموش ، عطر مرموز گیاهی بودم فروغ فرخ زاد
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده : kltd and m3
ای خدا کاشکی برای آدمات دل بی رنگ و ریا ساخته بودی کاشکی جای غضب و کینه ی دل دل پر مهر و وفا ساخته بودی
دیگه قلب آدما از آهنه کارشون ریا و تهمت زدنه
آدما از همه چی دل بریدن جای روز به سنت شب رسیدن وای از این سنت بی جا وای از این رنگ و ریا وای از این قلب دو رنگ و دل ســنــگ آدمـــا
دیگه قلب آدما از آهنه کارشون ریا و تهمت زدنه
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : kltd and m3
![]() سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : kltd and m3
با چشات میخندی اما تو دلت یه چیز دیگس ،بهم میگی عزیزم و حیف ، تو دلت عزیز دیگس ! برای خواندن ادامه شعر و دانلود آهنگ به ادامه مطلب بروید. ادامه مطلب ... دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : kltd and m3
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : kltd and m3
سکوتم را نکن باور
من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
من آن خرمن
من آن انبار باروتم
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر
بزن باران بهاری کن فضا را بزن باران و تر کن قصه ها را
بزن باران که از عهد اساطیر
کسی خواب زمین را کرده تعبیر
برای خواندن ادامه ی شعر و دیدن بقیه ی عکس ها به ادامه مطلب بروید. ادامه مطلب ... دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:41 :: نويسنده : kltd and m3
مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:37 :: نويسنده : kltd and m3
گـلـه مـیـکـرد زِ مـجـنـون لـیـلـی کـه شـده رابـطـه مـان ایـمـیـلـی دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:34 :: نويسنده : kltd and m3
کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو به رستم چنین گفت اون جومونگ! ندارم ز امثال تو هیچ باک رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت: منم مرد مردان ایران زمین جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت: تو را هیچ کس بین ایرانیان در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد: چنین گفت رستم به این مرد جنگ بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد: جومونگ آمد از پشت تل سیاه و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید: و این شد که رستم سخن تازه کرد و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:28 :: نويسنده : kltd and m3
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:23 :: نويسنده : kltd and m3
خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 8:21 :: نويسنده : kltd and m3
نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 18:58 :: نويسنده : kltd and m3
مگسی را کشتم!
نه به این جرم که حیوان پلیدی است،بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید،به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد؛مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم!
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : kltd and m3
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم مجنونم و دل را به چشمان تو بستم هشیار شدم آخر از دام تو جستم مجنونم و مستم عاشقم و خستم
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : kltd and m3
از چی بگم؟؟؟ به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ...
جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : kltd and m3
به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش .. برای زندگی با تو پر از شوقم ! پر از خواهش .. به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی .. واسه تسکینه قلبی که براش عادت شده سختی .. به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا .. که بازم میشه عاشق شد تو این بی رحمی دنیا .. به لبخند تو محتاجم که تنها دلخوشیم باشه .. بذار دنیای بی روحم به لبخند تو زیبا شه .. به تو محتاجم و باید پناه هق هقم باشی .. همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی
آخرین مطالب
پيوندها
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |